طبقِ گزارش گروهی از دانشمندان به نظر میرسد آسیب در ارتباطات عصبی-حفاظتی (neuroprotective) میانِ عروقِ خونیِ عصبی، آستروسیتها و نورون ها، عاملِ اولیه در توضیح این است که چهطور فشارِ خونِ بالا عملکردِ شناختی را مختل میکند.
منبع: کالجِ پزشکی جورجیا در دانشگاه آگاستا.
به نظر میرسد تحمیلِ فشار خونِ بالا بر رگهای خونیِ مغز فرآیندِ طبیعیِ حفاظتیِ آن را مختل میسازد. این فرآیندِ طبیعی در واقع جریانِ خون در مغز را از طریقِ فعالیتِ نورونهای در حالِ استراحت متعادل میسازد.
دکتر جسیکا فیلوسا فیزیولوژیست عصبی-عروقی دانشکده پزشکی دانشگاه جورجیا میگوید: در مواجه با فشارِ خونِ بالا، جریانِ خون کاهش پیدا میکند و سلولهای مغزیِ تغذیهکنندهی نورورنها که آستروسیتها خوانده میشوند، به نورونها دستور میدهند که فعالیت خود را افزایش دهند. او اضافه میکند : فشارِ خونِ بالای درماننشده منجر به اختلالِ شناختی میشود اما هنوز نمیدانیم چهطور. او معتقد است ما باید زاویهی دید خود را تغییر دهیم و به عملکردِ این سلولهای مختلف نگاه کنیم که دقیقا عملکردِ آنها چهطور اتفاق میافتد، با چه دستوری و به چه سرعتی؟
زمانی که علائم بیماری در فرد وجود دارد فیزیولوژیِ بسیاری از عروقِ خونی و نظمِ آنها آسیب میبیند بنابراین سوال این است که : چهطور ما میتوانیم اختلال در راهِ عملکردیِ عروقی را پیش از آن تشخیص دهیم، در واقع سالها قبل از آنکه اختلالِ شناختی تثبیت و بخشی از علائمِ بیماری شوند.
تنظیمِ جریانِ خون، چه بالا و چه پایین، عملکردی طبیعی و بیوقفه در بدنِ ماست. درست است که در محدودهی بستهی جمجمه جایی که به معنای واقعیِ کلمه اتاقِ کوچکِ جنبیدن است، اما مغز بالا و پایین رفتنهای شدید را دوست ندارد، در واقع تنظیمِ مناسب، هر زمان که ما میایستیم یا مینشینیم رخ میدهد. مغز شما به طور خودکار و مداوم این جریانِ نسبی را حفظ میکند.
برای مثال افزایش زیاد جریانِ خون، میتواند منجر به ورمِ خطرناک شود. مشخصا اگر فشارِ خون هم اتفاق بیافتد و بالا برود. در مقابل، فشارِ پایین و جریانِ کمِ خون به معنای پایین آمدنِ انرژی نورونهاست، در واقع آنها مجبور میشوند با یک گنجهی خالی کار کنند. گنجهای که به جریانِ مداومِ خون و اکسیژن و مواد مغذی برای رسیدن به عملکرد نیاز دارد.
فیلوسا میگوید: نورونها اندوختهی انرژی ندارند؛ بنابراین فعالیتشان وابسته است به جریانِ مداومِ خون. به همین دلیل است که سلولهای مغزی به سرعت پس از یک حملهی سکته یا ضربهی مغزی میمیرند و به همین دلیل احتمالن در فشارِ خونِ بالای مزمن به خوبی کار نمیکنند.
فیلوسا نشان میدهد که افزایش در تنگیِ شریانهای کوچک به نظر میرسد باعثِ افزایش کلسیم داخلِ آستروسیتها میشود که نشانهای است بر اینکه فعالیتِ این سلولها زیاد شده. افزایش کلسیم میتواند منجر به بسیاری مسائل شود اما در این زمینه، دانشمندان فکر میکنند که سرریز شدنِ کلسیم آستروسیتهای محافظ را خراب میکند. به نظر میرسد هم با افزایشِ تنگیِ شریان( ظاهرا با چنگ انداختن به رگهای خونی) و هم با ترویجِ التهاب این خرابی رخ میدهد.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد پیامی که نورونها از این آستروسیتهای تغییریافته دریافت نمیکنند کاهشدادنِ فعالیتِ استراحتِ آنها است، با وجود این، منابعِ غذایی کم است و بنابراین یک تعادلِ ناسالمی برای مغز رخ میدهد. با گذشتِ زمان، فشار خونِ بالا همچنین منجر به تغییریافتن و انقباضِ دیوارههای رگ خونی میشود و جریانِ خون حتا کمتر هم میشود.
در نهایت، به نظر میرسد ارتباط مجددا تنظیم میشود. بنابراین جریانِ خون ایستا و فعالیتِ نورونیِ در حالِ استراحت که باید پایههایی مانند نفس کشیدن را ایجاد کنند، از تعادل خارج میشوند. این عدم تعادل میتواند در نهایت منجر به کاهشِ توانایی طبیعی برای افزایشِ جریانِ خون و فعالیتِ نورونی در زمانِ حلِ یک مسالهی ریاضی، یا هنگامِ صحبت با یک دوست شود.
منبع: انچمن عصب روانشناسی ایران
@Neuropsychology_A
@Association_NP : 🆔
instagram.com/@iranneuropsychologyofficial
بدون دیدگاه